کلیدهای دل و جان افروز

راه هایی برای آرامش دل همسران و بیداری و نشاط جان انسان ها

راه هایی برای آرامش دل همسران و بیداری و نشاط جان انسان ها

کلیدهای دل و جان افروز

روانشناس معنوی | کلیدهای سه گانه سیف جمالی |
دل‌افروز برای زوج‌ها | جان‌افروز برای خودت |
🔥 نور دلت رو روشن کن!

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً (روم 21)
و از نشانه‌های او این است که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به آن‌ها آرامش یابید و میان شما مودت و رحمت قرار داد

پرسش: سلام وقت بخیر. من با یه آقا پسری چند ماهی هست که آشنا شدم ولی حضوری فعلا همدیگرو ندیدیم میخواستم برای دیدار حضوری و رفتارهایی که باید داشته باشم ازشما مشاوره بگیرم. ممنون

پاسخ: شاید بهتر باشه اینطور بگیم که صحبتهای ملاقات حضوری اول برای آشنایی چقدر مهم است؟ در جواب باید گفت که خیلی مهم است در عین حال اصلا مهم نیست. خیلی مهم است در صورتی که از استعدادهای خود برای شناخت طرف مقابل به خوبی استفاده کنید و اصلا مهم نیست چراکه غالب افراد در اینگونه ملاقات‌ها با نقاب و ماسک حاضر می‌شوند. مخصوصا اگه دارای نیاز به توجه و مطلوب انگاری باشند.

لذا رفتارهای کلی و تعاریفی که فرد از خود می‌کند رو در حافظه بسپارید اما فعلا مورد توجهتان نباشد. بلکه از استعداد ذاتی زنانه خود از طریق زبان بدن به حرکات و رفتارهای جزئی توجه کنید. زبان بدن قابل کنترل نیست و دروغ نمی‌گوید.

از سوی دیگه، خانمها در درک احساسات استاد هستند و این از مواهب الهی است که به خانمها ارزانی شده. از این نعمت الهی حداکثر استفاده رو ببرید. ببینید که رفتارها و حرفهاشون در شما چه احساسی رو بوجود میاره. روی این احساسها تمرکز کنید. جایی بنویسد حتی بعد از ملاقات، و چندین باره بررسی کنید. به مطالب و صحبت‌های جلسات آشنایی به صورت خطی نباید نگاه کرد. یعنی به دنبال این نباشید که مطالب رو یکی یکی تیک بزنید و بروید سراغ مطلب و موضوع بعدی. بلکه هدف از صحبت فی‌مابین اینه که اولا از نظر شخصیتی طرف مقابل رو بشناسید و ثانیا تشابهات و تفاوتهای خودتون رو با طرف مقابل در زمینه های مختلف فکری، اعتقادی و... دریابید.

برای رسیدن به دو هدف فوق، ممکنه از جلسه اول شروع کنید و ممکنه به هر دلیلی در جلسات بعد. ممکنه شما قدرت تشخیص بالایی داشته باشید و از داستانی که از ایام سربازی براتون تعریف میکنه، به زوایای شخصیتی آقا پسر دست یابید. لذا تلاش کنید به شناخت برسید. دسته بندی سوالات در واقع به شما برای شناخت تشابهات کمک میکنه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۳ ، ۱۱:۴۸
مهدی سیف جمالی

پرسش: سلام وقتتون بخیر من ۲۸سالمه و ۱ماه و نیمه ازدواج کردم. من اصولا مشکل ابراز احساسات دارم . وقتی با شوهرم در خلوت هستیم خیلی خوبه اما درجمع یا پیش بقیه نمیتونم راحت و اروم باشم. یه دیوار دفاعی دارم نسبت ب همسرم.مثلا طوری برخورد میکنم انگار یه غریبه پیشمه . از بچگی تو خونه ما ابراز احساسات مسخره میشد . کسی ک گریه میکرد یا کسی ک چیزیو دوست داشت مسخرش میکردن و بهش میخندیدن . حتی همین الانم شوهرم کاری بکنه بازم خانوادم پشت سرش مسخرش میکنن و میخندن و میگن عاشق و معشوقا رو ببین . ‌و من فک میکنم چون میخوام مسخره نشم این دیوار دفاعی رو درست کردم. اما دلم میخواد نرم تر باشم با شوهرم چیکار کنم؟

پاسخ: با سلام، ابراز احساسات دارای دو معنا است:

1. اینکه علاقه و دوست داشتن به زبان آورده بشه، مثلا گفتن «دوستت دارم» «عاشقتم». این نوع بیان ها معمولا در روابط خصوصی استفاده میشه و نیازی نیست که در جمع بکار بره.

2. اینکه احساس ها و هیجان‌ها خود رو بشناسیم و بتونیم به طرف مقابل ابراز کنیم. مثلا اگه عصبانی هستیم براحتی احساس خودمون بیان کنیم «من به خاطر اتفاقی که افتاده به شدت احساس عصبانیت دارم» یا «من امروز بسیار احساس شادی میکنم». معمولا اکثر افراد فاقد مهارت این نوع ابراز احساسات هستند. ابراز احساسات یک مهارت است و نیاز به تمرین داره.

با توجه به شرایط شما، به نظر میرسه که در مقابل دیگران، به شوهرتون احترام لازم رو بذارید. مردها عاشق این هستن که در مقابل دیگران، احترام دریافت کنند. با احترام گذاشتن، با یک تیر دو نشانه رو هدف گرفتین. هم به ابراز علاقه شوهرتون رسیدین و هم از کلمات محفل خصوصی خود استفاده نکردین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۵۵
مهدی سیف جمالی

پرسش: سلام وقت بخیر بنده در سن ۲۴سالگی ازدواج کردم و متاسفانه بعد از شش سال زندگی بدون فرزند از همسرم جدا شدم علت جدایی هم بچه ننه بودن همسرم بود که در نهایت به طلاق عاطفی کشیده شد الان حدود شش سال از جداییمون میگذره و من در این مدت شخصیتی بی تفاوت و بیخیال پیدا کردم، در مرحله اول از آشنایی با اقا فوری عیوبش را پیدا می کنم و باعث میشه که نسبت به اقایون خودم را بالاتر میبینم و این مسئله مانع تصمیم گیری بنده شده است البته از نظر عاطفی و جنسی سرد نیستم ولی عیب ڟاهری یا اخلاقی شخص نمیزاره وارد فاز جنسی بشم. اگر شرع ممانعت نمیکرد راهی غیر از ازدواج انتخاب می کردم واقعا نمیدونم چه کار کنم خواهشا راهنمایی ام کنید

پاسخ: با سلام، آنچه در آن 6 سال به شما گذشته میتونه کلید معمای حالات فعلی شما باشه. اینکه فرمودید بی خیال هستین، شاید منظورتون ناپایداری هیجانی و احساسی باشه. ناپایداری هیجانی و احساسی یکی از علائم اختلال مرزی هست. از علائم دیگر اختلال مرزی، تزلزل در روابط و احساس پوچی هست. اگه چنین چیزی محتمل باشه، توصیه میکنم با روانشناس ملاقات داشته باشید. اختلال مرزی در اکثر موارد با اختلال خلقی همراه میشه. مثل بدبینی، بی اعتمادی، افسردگی حتی انتقام.
در ضمن احساس بی خیالی میتونه یک واکنش دفاعی در مقابل احساسات ناخوشایند تلقی بشه. یعنی برای فرار از احساساتی که موجب ناراحتی ما میشن، خودمون رو به بی خیالی میزنیم. بی خیالی میشه یک سپر دفاعی برای نادیده گرفتن خشم، انزجار و...تشخیص وجود این واکنش دفاعی در حل مسئله بسیار کمک کننده است. البته همه اینها احتمالات بودند. برای اطمینان با روانشناس مشورت کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۰۳ ، ۰۰:۲۳
مهدی سیف جمالی

پرسش: خانومی هستم که به آقایی که ۵ سال از بنده کوچک ترند علاقمند شدم. ایشون استقلال مالی کامل دارن و خود بنده هم همین طور‌. البته بنده از نظر مالی خونه و ماشین دارم ولی اقا ندارند. من ۲۹ هستم ایشون ۲۴. گفتم پخته هستن چون سریع تصمیم نمیگیرن و در همه موارد فکر میکنن و هر جایی نمیرن زیاد اهل با دوستان گشتن نیستن با اینکه دوستان زیادی دارن به بزرگترها خیلی احترام میزارند و حساب کتابشون به جاست و در مشکلاتی که برای بنده به وجود میاد حمایت کامل می‌کنن هر اتفاقی بیافته پشت منو خالی نمیکنه. ولی خانواده ایشون فقط و فقط به خاطر سن راضی نمیشن. ایشون کارمند هستن و ۶ سال کامل سابقه بیمه دارند.

پاسخ: با سلام، مطلبی که عرض میکنم به معنای نامناسب بودن این آقا نیست و غرض اینه که ممکنه شناخت شما هنوز کامل نباشه و نیاز به بررسی بیشتری دارید. این جمله شما «سریع تصمیم نمیگیرن و در همه موارد فکر میکنن» نمیتونه صرفا نشانه پختگی باشه. چه بسا به شخصیت «وسواس فکری» نزدیک است. شخصیت وسواس فکری، همه جوانب رو بررسی میکنه، به این راحتی ها تصمیم نمیگیره، فرد منظمی هست، گاه اهمالکاری میکنه و گاه برای رسیدن به حقیقت به همه چیز شک میکنه. چنانچه این صفات برای شما جالب توجه بوده، قدری به نبود این خصایص در خودتون توجه کنید. شاید این صفات در شما ایجاد حمایت میکنه و شما از احساس پشتیبان داشتن، احساس خوشایندی دارید. از طرفی دیگه برای یک آقا پسر در سن 24 سالگی که هنوز رشد اجتماعی خود رو کامل نکرده (معمولا تا 30 سالگی جا داره) پختگی متعارف اجتماعی که سرد و گرم زندگی رو جشیده باشه، کمی غیر قابل قبول است.

نکته مهم دیگه موضوع تامین نیاز جنسی در طول دوران زندگی خواهد بود. فاصل سنی شما، الان از حیث فعالیت جنسی ممکنه به چشم نیاد، اما در آینده و پس از فرزندآوری ممکنه با نارضایتی از سوی آقا منجر بشه. به هر ترتیب توصیه جدی به مشاوره پیش از ازدواج و بررسی همه جانبه شرایط روحی و جسمی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۳۸
مهدی سیف جمالی

پرسش: همسر من در طول این سالها از من و مخصوصا خانواده ام انتقاداتی در مورد نحوه رفتار و رعایت احترام و امور دیگر زندگی مشترک داشته که در مورد آنها بحث و صحبت میشه و با پا درمیانی فامیل موضوع از حالت بحث و جدل و دعوا خارج شده. چون ما هر دو نفر شاغل هستیم، خانواده من کمکهای زیادی از لحاظ نگهداری بچه ها و... به ما کرده اند ولی همسرم میگه این کمکها به خانواده خواهرم هم میشه. این موضوع را من هم قبول دارم و حتی گاهی کمکها به خواهرم بیشتر از ما است. اما مشکل اینه که به محض اینکه کاستی پیش بیاد، همسرم اعتراض میکنه و حتی اعتراضش را به گوش خانواده من هم میرسونه و مدام اعصاب خودش و من خورد میشه.حالا من به نظرتون چکار کنم، اعلام کنم و اعتراض کنم که چرا راجع به مسایل شخصی صحبت کرده یا فراموش کنم و توجه نکنم؟

پاسخ: با سلام، از فرمایشات شما دو نکته رو درک میکنم. اول اینکه همسرتون نسبت به برخی رفتارهای خانواده شما معترض هست و گمان میکنه که آنها با تبعیض به شما رسیدگی میکنن و دوم اینکه مسائل خصوصی زندگی شما رو به خارج از خانه میکشاند.

به نظر میرسه که نکته اول از انتظارات و توقعات ایشون ناشی میشه و با کنار هم گذاشتن وضعیت موجود با انتظارات، زبان به شکایت و اعتراض باز میکنه. نکته دوم هم شاید حربه ای باشه برای تأمین انتظارات و اجابت شما و خانواده تان برای برآورده کردن انتظاراتش.از مجموع دو نکته بالا میشه نتیجه گرفت که محور اصلی، انتظارات ایشون است که باید به تعادل برسه و دست از توقعات زیاده خواهانه بردارد. از بهترین راه حلها این میتونه باشه که با جرأت ورزی، با ابشون به گفتگو بنشینید و در مورد انتظارات بجا و بی جای ایشون صحبت کنید و در نهایت به توافق فیما بین برسید. (گفتگوی صمیمانه، مسالمت آمیز و همدلانه) البته لازم نیست توافقات همیشه تماما به نفع یک طرف باشه بلکه منافع حداکثری هر دو طرف تامین بشه. در صورت عدم تحقق گفتگوی مسالمت آمیز، راه بعدی اینه که از دیگران کمک بگیرید. مانند مشاور زوح درمانگر، ریش سفید و عاقل فامیل و در صورت عدم تحقق دو راه پیشین و اینکه ممکنه ایشون اهل همدلی و توافق با شما نباشند، کمی کار سخت میشه. اما شما میتونید از راه سومی بهره ببرید. اسم این راه رو میذاریم «گفتگوی ساندویچی».

مردها عاشق تأیید و اعتراف به قدرت از سوی همسرشون هستن. در گفتگوی ساندویچی، حرف اصلی خودتون را با جملات تأییدی و اعتراف به قدرت، بپیچید و ساندویچ کنید. مثل این جمله: «عزیزم میدونم که تو همیشه به دنبال خوشبختی زندگیمون هستی و چیزی که به زندگیمون لطمه بزنه ناراحتت میکنه اما من دوست دارم که در این تلاش تو، آرامش و احترام به خودم و خانواده ام وجود داشته باشه و البته اگه موقعی هم مسئله ای پیش اومده، بدون دلیل و غرض ورزی از طرف تو و من بوده و هر دو مون عاشق هم هستیم.» به هر ترتیب باید مسیر گفتگو برای همیشه باز بمونه و با توزیع زمانهای گفتگو بر اساس موقعیت و موضوع مناسب، مسائل رو بین خودتون حل کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۴۱
مهدی سیف جمالی

پرسش: من ۳۶ سال دارم و فوق لیسانس هستم. نزدیک دو سال هست تو شرکتی مشغول به کار شدم که مدیرم فرد تنوع طلبی هست و به وضوح به خانمها نزدیک میشه لمس میکنه و غیره. من چون چادری هستم فاصله فیزیکی ش رو تا حدی حفظ میکنه ولی ارتباط کلامی و نگاهیش همچنان معنا دار و مشکل دار هست. اما اصل مشکل اینه که علی رغم تربیت فکری و مذهبی من و اینکه به وضوح میبینم با وجود همسر و فرزند ایشون سربه هوا ست و برخوردش با سایر خانمها رنجم میده؛ بهش وابسته و حتی دل بسته شدم. در حدی که حاضرم سختی بکشم ولی گزندی بهشون نرسه. بنظرم در دوره هایی که تاثیرات هورمونی متغیره این احساسات کم و زیاد میشه. با این شرح و اگاهی من نتونستم به احساسم غلبه کنم. فضا رو هم چند بار سعی کردم ترک کنم ولی انقدر انعطاف به خرج میده و بهانه های من رو تامین مبکنه ک دلیلی برای ترک کار نمیمونه. نمیدونم چه کنم که عقلم به احساسم غلبه کنه. 

پاسخ: با سلام اجازه دهید موردی که فرمودید رو به صورت مسئله بررسی کنیم. به این ترتیب:

صورت مسئله چیزی شبیه این میشه:«چرا به مردی احساسی خوشایند پیدا کردم که با هیچ یک از معیارهای دینی و عقلی من مطابقت نداره؟»جواب مسئله رو دقیقا در «احساس خوشایند» میبایست جستجو کرد. یعنی اینکه اولا: وارسی کنید که چه احساسهای خوشایندی از سوی این آقا در درونتون ایجاد میشه. احساسهایی مانند احساس امنیت، احساس توجه، احساس پذیرش جویی، احساس اهمیت بخشی، احساس رقابت و...

یافتن منبع ایجاد اینگونه احساسها، کلید حل مسئله است. ممکنه که شما در ناخودآگاه و وجودتان به دنبال پشتیبان، حامی، ابراز علاقه، مورد توجه قرار گرفتن باشید. یا منبعی که شما رو دوست داشته باشه، به شما ابراز محبت کنه. یا اینکه دوست داشته باشید در یک بازی رقابتی محبت و عشق شرکت داده بشید و خواهان این باشید که برنده بازی شما باشید و بر رقبا غلبه بکنید. درونتون رو واکاوی کنید.در بسیاری مواقع «دلبستگی ناایمن» بوجود اومده در گذشته شما میتونه منشأ احساسات خوشایندی باشن که حتی ممکنه سعی در انکارشون باشید. اولا احساسات خودتون رو بیابید و اونها رو نامگذاری کنید. سپس بپذیرید که این احساسات متعلق به شماست و در کنار شماست. سرچشمه احساسات رو با مرور خاطرات و گذشته خودتون سعی کنید که کشف کنید. با کنار اومدن با سرچشمه، راحتتر میتونید عقل، مصلحت و آینده نگری رو وارد میدان کنید. و در نهلیت، به عقل اجازه بدید که قاضی باشد و حکم کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۲۱
مهدی سیف جمالی

پرسش من به عنوان یک آقا مورد باجگیری عاطفی قرار گرفتم. نمیدونم چطور رها بشم. یک خانم به مدت ۳ سال رابطه خوبی با من برقرار کرد و هر روز تلفنی حرف میزد و چت میکرد ولی بعد از مدتی که به اهدافش رسید و من وابستگی شدید بهش پیدا کردم تا چیزی میشه من رو بلاک میکنه و رفتارش عوض شده. از طرفی هم عمدا انقدر تلفنی و تو چت با من ارتباطش رو حفظ میکنه که وقت نمیکنم یکی دیگه پیدا کنم. فکر کنم عمدا این کار رو میکنه که من کسی دیگه پیدا نکنم. از وابستگی من به خودش داره سو استفاده میکنه من چطور میتونم طوری جدا بشم که ضربه روحی نخورم. اون که مطمئنم جایی دیگه نیازهاش رو برطرف میکنه.

پاسخ با سلام. اجازه بدید که مسئله رو به نحوی خاص و از عینک ضمیر ناخودآگاه نگاه کنیم. یعنی از اینکه اون خانم چه رفتاری داره و به وسیله ارتباط خاصی که با شما برقرار کرده، چه نیازهایی از خودش رو برآورده میکنه و... بگذریم و به این بپردازیم و به دنبال جواب این سوالها باشیم که شما به چه دلیل به رابطه با ایشون ادامه میدید؟ چه نیازی از نیازهای شما در این رابطه تأمین میشه؟ با اینکه وابستگی رو تلویحا تقبیح می کنید ولی در عین حال چرا به وابستگی ادامه میدید؟ و...

اولین نکته ای که به ذهن میرسه اینه که احتمالا در ذهن شما الگوی وابستگی نقش بسته (در ناخودآگاه شما) یعنی ممکنه که شما دارای «طرحواره وابستگی» باشید. یعنی با نگاهی به دوران زندگی گذشته خود به خصوص دوران کودکی خود، امکان داره که به والدین یا مراقبان خود نیز وابستگی داشته اید و الان هم با وابستگی به این خانم، طعم وابستگی دوران کودکی رو دوباره به کام خود شیرین می بینید. چنین تصور میکنید که بدون کسی که در کنارتون باشه نمیتونید زندگی کنید. اما در عین حال ضمن احساس ضرر، از واکنش دفاعی «تسلیم» استفاده میکنید. یعنی با اینکه عقلا ادامه وابستگی رو در شأن خودتون نمیبینید اما تسلیم این رابطه شده اید. ذهنتون اینچنین حکم میکنه که وابستگی ممکنه خوب نباشه اما بدون وابستگی هم نمیشه زندگی کرد و در مقابل طرف باید تسلیم باشی.

اگر فرضیه بالا درست باشد برای رهایی و یافتن مسیر جدید در زندگی، ار واکنش تسلیم دست بردارید و وابستگی خود رو با جرأت ورزی و شجاعت قطع کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۰۳ ، ۰۱:۱۷
مهدی سیف جمالی

پرسش باسلام من پسری ۳۵ ساله هستم کارمند و هیچ مشکل مالی و اخلاقی ندارم. معتقد و اهل نماز و روزه هستم ولی از ۴ دختر خواستگاری کردم هر چهار تا جواب رد دادند! نمیدونم چیکار باید بکنم همه بهم میگن چرا ازدواج نمیکنی؟... میگم راستش از هرکی خواستگاری میکنم جواب رد میده!

پاسخ با سلام دوست عزیز. علاقمندم که به 3 نکته مهم توجه کنی:

1- شاید اینطور تصور بکنی که «من به خواستگاری هر کسی برم باید من رو بپسنده». شما حق این رو دارید که هر دختری را برای ازدواج نپسندی وبرای همسر آینده خود معیارهایی رو در نظر گرفته باشی. همین حق رو هم به طرف مقابل هم بده. هر فردی برای خود معیارهایی رو تعیین میکنه و ممکنه برای رسیدن به فرد موردنظر خود، افراد مختلفی رو ببینه ولی نپسنده. (البته سختگیری رو کنار بگذاریم).

2- این جمله شما: «از هر کی خواستگاری میکنم جواب رد میده» از خطایی شناختی خبر میده. خطایی به نام «تعمیم دهی». یعنی با 4 شکست در خواستگاری، به همه خواستگاری های آینده هم تعمیم میدی و تصور میکنی که در همه خواستگاریها، جواب رد خواهی شنید. این نوع تفکر به طور ناخودآگاه در ذهن شکل میگیره و انگیزه شما رو برای تلاش و خواستگاری های جدید از بین میبره. این خطا رو در تفکرت از بین ببر تا بتونی شرایط آینده برات تحمل پذیرتر باشه.

3- اینکه فرمودی که «هیچ مشکل مالی و اخلاقی ندارم» شاید منظورت این باشه که تصور میکنی دارای تمام معیارهای ازدواج هستی. توجه داشته باش که ممکنه برای طرف مقابلت این صفات، شرطی لازم تلقی بشه ولی ممکنه شرطی کافی نباشه. یعنی طرف مقابل خواهان معیارهای دیگه ای هم هست که علاقمنده اون معیارها در شما وجود داشته باشه.

در نهایت راه حل اینه که «واقع بینی» رو سرلوحه خودت قرار بدی و به برکت لطف الهی ان شاالله همسر ایده آل خودت رو بزودی پیدا کنی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۳ ، ۰۰:۵۲
مهدی سیف جمالی

پرسش من مادر پسری 11 ساله هستم و به دلیل گرمای هوا گاهی اوقات در منزل بجای بلوز، تاپ می پوشم. لطفا بفرمایید این نوع پوشش در منزل اشکال دارد؟ و کلا نوع پوشش مادر در خانه ای که پسر دارد به چه شکل باید باشد؟

پاسخ با سلام، پسر شما در ابتدای بلوغ جنسی قرار داره و در این سن به دنبال دو مسئله است:

1- شناخت جنسیت درست از خودش و جنس مخالف از طریق پی بردن به تفاوتهای فیزیکی جنس مذکر و جنس مؤنث. لذا به دیدن و نظاره کردن به اندام جنس مخالف، کنجکاوی خودش را ارضاء خواهد کرد.

2- با شروع ترشح هورمون های جنسی مردانه، تمایلات جنسی که به شهوت جنسی تعبیر میشه، آثار بلوغ نمایان میشه. شروع بلوغ هم در پسرها با خیالپردازیهای جنسی، دید زدن اندام جنس مخالف، توجه به تفاوتهای فیزیکی همراه است.

با توجه به دو مورد اشاره شده در بالا، اگر فضای مجازی و فیلمها را فاکتور بگیریم، اولین دسترسی های جنسی برای پسرتون، شما و محارم در دسترس مثل خواهر، خاله و عمه ها هستند که معمولا در حضور پسرتون فاقد حجاب هستن.لذا برای جلوگیری از بلوغ زودرس و درک نادرست از جنس مخالف و بهانه برای خیالپردازی های جنسی، رعایت پوشش متداول و متعارف به نحوی که برای پسرتون توجه به برجستگی های بدن وعریانی بدن شما را به همراه نداشته باشه، لازم هست. مسلما با این کار ضمن رعایت بلوغ و تربیت جنسی مناسب فرزندتون، در قبال سختی ها و دشوارهایی که تحمل می کنید، در درگاه خداوند اجری مضاعف خواهید داشت. ان شاالله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۳ ، ۰۵:۰۸
مهدی سیف جمالی

پرسشبا این باور که من با خودش می خوام زندگی کنم نه با خانواده اش موافقین؟

پاسخبا سلام. از دلایل منطقی ازدواج میشه به تشکیل زندگی اجتماعی اشاره کرد. یعنی از فردیت خارج شدن و به اجتماع تبدیل شدن.

از سوی دیگه، هیچگاه نمیتونیم با ازدواج، تعلقات و دلبستگی های همسرمون رو از خانواده خودش جدا کنیم و خود ما هم از این قاعده مستنثنی نیستیم. بنابر این تصور اینکه با ازدواج، همه وابستگی های اجتماعی قطع بشن و فقط با فردی جدید به دور از خانواده ها زندگی حاصل خواهد شد، توهمی بیش نیست. ممکه که بنابر شرایطی، به صورت فیزیکی دور باشیم اما تعلقات روحی منفک نخواهد شد.

اما نکته مهم اینه که برای حفظ سلامتی و شادابی زندگی زناشویی (در صورت انتخابی صحیح و مناسب) می بایست با خانواده های هر یک از طرفین ارتباطی مداوم و در سایه احترام برقرار باشه. سلامت روحی و اجتماعی ما در گرو ارتباط اجتماعی و خانوادگی است که برقرار می کنیم. علاوه بر این، در بسیاری از اوقات به خانواده ای طرفین نیاز روحی و اقتصادی پیدا میکنیم و به کمک آنها نیاز خواهیم داشت.

در واقع ازدواج، اتفاقی است که بین دو خانواده می افته نه تنها بین دو نفر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۳ ، ۲۳:۲۸
مهدی سیف جمالی