کلیدهای دل و جان افروز

راه هایی برای آرامش دل همسران و بیداری و نشاط جان انسان ها

راه هایی برای آرامش دل همسران و بیداری و نشاط جان انسان ها

کلیدهای دل و جان افروز

روانشناس معنوی | کلیدهای سه گانه سیف جمالی |
دل‌افروز برای زوج‌ها | جان‌افروز برای خودت |
🔥 نور دلت رو روشن کن!

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً (روم 21)
و از نشانه‌های او این است که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به آن‌ها آرامش یابید و میان شما مودت و رحمت قرار داد

۱۰ مطلب با موضوع «مشاوره / پرسش و پاسخ :: روانشناسی» ثبت شده است

پرسش: میشه در مورد طرحواره طردشدگی که در روانشناسی مطرح می باشد، یه کم توضیح بدید.

پاسخ: طرحواره ها، الگوهای ذهنی هستند که رفتار، افکار و احساسات انسان رو تحت کنترل خودشون درمیارن. به این معنا که هر فردی در موقعیت‌های مختلف و در قبال هر واقعه، به طریقی از خودش واکنش نشون میده که طرحواره ها براش حکم میکنن. به تعبیر دیگه فرمان انسان به دست طرحواره است.

مثلا اگه کسی در دوران کودکی، فردی رو که دوست داشته، از دست داده باشه، و یا اون فرد به کودک توجه نکرده باشه و به نوعی کودک مورد بی اهمیتی و کنار گذاشته شدن قرار بگیره، کودک پیش خودش فکر میکنه که کودک دوست داشتنی نبوده که کنار گذاشته شده. یا مثلا کودک مادر خودش براش محل امن و آرامش بوده رو بر اثر مرگ یا طلاق از دست بده، پیش خودش اینجور نقش سازی میکنه که «من به هر کسی علاقه داشته باشن من رو رها میکنه». و یا حتی میتونه واقعی هم باشه. مثلا والدینی که کودک رو رها کرده باشن و دوست نداشته باشن. اجازه نداده باشن که با بچه های دیگه وارد بازی بشه. این الگوی ذهنی میشه «طرحواره طردشدگی یا رهاشدگی».

این میشه یک الگوی ذهنی برای کودک که «به هیچ کسی دل نبند، آخر رها خواهی شد» و یا «کسی تو رو دوست نخواهد داشت و دست آخر طردت میکنه» که میشه «طرحواره طردشدگی» و امثال این نوع الگوها.

معمولا این الگوهای ذهنی در دوران کودکی و در برخی مواقع در دوران نوجوانی، در ذهن کودک جا میگیره و در بزرگسالی به طریقی فکر میکنه که طرحواره براش دیکته کرده. در رفتار و احساسات جریان داره.

تمام انسانها دارای طرحواره هستند اما برخی طرحواره ها در هر فردی میتونن طرحواره های «ناسازگار» باشن. یعنی طرحواره هایی که به خود انسان و به افراد دیگر آسیب میزنه. این نوع طرحواره ها باید درمان بشن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۰۳ ، ۱۷:۰۴
مهدی سیف جمالی

پرسش: سلام به نظرتون چیکار کنم که وقتی همسن و سال های خودمو که میبینم از نظر جایگاه و مسائل مالی خیلی از من بیشتر پیشرفت کردن میبینم هی غبطه نخورم و غمگین نشم و احساس کم بودن نکنم چون تا همین چند سال پیش من ازونا جلوتر بودم ولی اونا الان چندین برابر من پیشرفت کردن حالا یا از طریق شفل وکالت یا ساخت و ساز و یا ثبت شرکت؛ منم ریسک کردم ولی نمیدونم چرا موفق نشدم البته خب اشتباهاتی هم داشتم ولی اونا موفق شدن ؛سر همین قضیه چون فکرم درگیره و میبینم که اونا یه زندگی مرفه دارن منم ازدواج نمیکنم چون دلم نمیخواد یه زندگی بخور و نمیر داشته باشم و ببینم که بقیه از من جلوتر ن؛ باور کنید بین مثلا ۳۰ نفر همسن خودم تو فامیل ۲۷ نفر از من جلوتر ن و الانی که چهل سالمه واقعا حوصله ریسک جدید و تغییر شغل ندارم چون چند بار سر همین ریسک کردن شکست خورد م بعضی وقتا دوست دارم سریع این چند سال عمرم تموم شه و راحت شم؟

پاسخ: سلام

1 - غبطه به معنای این هست که موفقیت و پیشرفت دیگران موجب عبرت و تلنگر به خود برای رسیدن به موفقیت مشابه دیگران باشه. پس غبطه چیز خوبیه.

احتمالا شما از افسوس صحبت میکنید. «افسوس به حال خود» و پشت بند اون «سرزنش عملکرد خود». این دو نوع هیجان از جمله هیجانات مخرب محسوب میشه. هیجان مخرب، هیجانی هست که حال آدم رو خراب میکنه و انرژی رو میگیره و نمیذاره که افق دید انسان باز بشه و واقعیت های پیش رو رو ببینه. مثل اینکه بر سر شاخه درخت بنشینیم و شاخه رو قطع کنیم، مسلما سقوط خواهیم کرد.

امیر مومنان علیه السلام میفرمایند که افسوس گذشته، مانع آمادگی برای موفقیتهای آینده میشه.

2- شما خودتون رو با نفرات بالاتر اون 27 نفر مقایسه میکنید. آیا احتمال میدید که در بین اون 27 نفر، کسانی باشند که خودشون رو با نفرات بالاتری مقایسه کنند و افسوس بخورن؟ و یا افراد پایین تری هستند که خودشون رو با شما مقایسه کنند؟ این ماجرا تمامی نداره. هر فردی اگه بخواد خودش رو با نفرات بالاتر مقایسه کنه، همیشه نفر بالاتری وجود داره و این رسم زندگی نوع بشر هست.

3 - خیلی مهمه که ما به زندگی با چه عینکی نگاه کنیم و به چه نگاهی، موفقیت و پیشرفت رو تعریف کنیم. آیا صلاح نیست که کمی از خودمون دور بشیم و زندگی و پیشرفت رو از پنجره های متفاوتی نگاه کنیم؟ اگه موافقید، امتحان کنید.ضرر نداره.

موفق باشید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۰۳ ، ۱۷:۳۸
مهدی سیف جمالی

پرسش: سلام وقت بخیر وقتی برای اولین بار متوجه میشیم همسر عرق خورده چجوری باید برخورد کرد و گفت که باخبرم از این کارش.

یه مدته که باهم رابطه خوبی نداریم خیلی ازم فاصله گرفته من هرچی سعی میکنم نزدیک بشم اون دور میشه میگه ی مدت منو به حال خودم بذار. لطفا کمکم کنید که چه جوری برخورد کنم؟

پاسخ: سلام، به نظرم به مشروب خواری شوهرتون به عنوان یک معلول نگاه کنید. در بسیاری از مواقع، استفاده از مواد مخدر، مشروب خواری، قمار و یا حتی روابط فرازناشویی، معلول هستند. از خودتون سوال کنید که چی شد که بعد از چندین سال، شوهرتون به مشروب پناه اورده؟ و در بین گزینه های احتمالی، به دنبال نزدیکترین گزینه باشید. عواملی مثل: بدهی، نگرانی از درآمد کافی، اضطراب از دست دادن شغل، کم شدن تقیدات دینی، از دست دادن حساسیت به رعایت حلال و حرام، دوستان مشوق، خدای ناکرده بیماری، عدم تاب آوری، روابط ناسلالم زناشویی، سرزنشها، تحقیرها و... ده ها مسیله که میتونه موجب فشارهای روحی باشه.

اگه این فشارها قبلا نبوده و یا کم بوده، الان شوهرتون با مواجه شدن با این مشکل به دنبال آرامش لحظه ای و موقت هست و توان مقابله رو نداره و یا بلد نیست که چگونه مقابله کنه و از مهارت حل مسئله استفاده کنه.

با گفتگو، به دنبال عامل بگردید و ضمن حل عامل، تلاش کنید که با احیا غیرت دینی در عدم استفاده از حرام، شوهرتون برای آرام بخشی خودش از موارد دیگه استفاده کنه. داروهای آرام بخش، مدیتیشن، یادگیری مهارت حل مسئله، مشورت با اهل خبره و...

امیدوارم به زودی از شر این مشکل رها بشن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۳ ، ۱۹:۲۷
مهدی سیف جمالی

پرسش: با عرض سلام و خسته نباشید. من از یه آقایی خوشم اومده ولی متاسفانه رنگدانه پوستش کمی از بین رفته مخصوصا در قسمت دست و گردن. بهش جواب منفی دادم ولی خیلی بهش فکر میکنم. بخاطر همین به کسی دیگه هم نمیتونم فکر کنم همه خواستگارامو رد میکنم. چیکار کنم؟

پاسخ: با سلام، احتمالا به داشتن عذاب وجدان در رد کردن ایشون بر اثر بیماری اشاره میکنید و تا حدی هم دلسوزی برای ایشان.

1. این حس دلسوزی شما احتمالا از «طرحواره ایثارگری» شما نشأت میگیره. کسانی که دارای این طرحواره هستند به نیازهای خود کم توجهی می‌کنند و با زیر پا گذاشتن نیازها و احساسات خودشون، در صدد تأمین خواسته دیگران برمیان و تلاش می‌کنند که خواسته و رضایت دیگران به دست بیاد. در غیر این صورت، خودشون رو گناهکار میدونن.

برای رهایی از این وضعیت ضمن توصیه به مراجعه به روانشناس، به نیازها و احساسات خود اهمیت بدید. نیازهاتون و احساسات خودتون رو رصد کنید و بر روی کارتی بنویسید و همیشه همراه داشته باشید و مرتبا با خود یادآوری کنید. تمرین های شناختی و رفتاری تقویت اعتماد به نفس رو زیاد انجام بدید تا به خودباوری مطلوب برسید. و با خودشناسی، عزت نفستون رو قوی کنید. خودتون رو دوست بدارید.

2. برای رهایی از عذاب وجدان، تصمیمی که در این ماجرا گرفتید رو دقیقا با جمله ای واضح و روشن بنویسید. مزایا و معایب اون رو بدون سرزنش کردن و دلسوزی بنویسید و به خود یادآوری کنید که در قبال تصمیمی که گرفتید گناهکار نیستید و فقط چیزی که از درون به گوشتان میرسه یک ندای نوع دوستانه است و واقعیت نداره. واقعیت چیزی هست که عاقلانه و منطقی به دست آوردید و تصمیم گرفتید.

3. نشخوار فکری رو رها کنید. نذارید افکار تکراری در ذهنتون بچرخه. جلوی افکار تکراری و یکنواختی که آزارتان میده رو بگیرید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۰۳ ، ۲۳:۴۹
مهدی سیف جمالی

پرسش: سلام من واقعا نمیتونم به یه دختری که به دلم ننشسته نه بگم، میترسم تو رودربایستی گیر کنم، ویا گرفتار عذاب وجدان به خاطر ناراحت شدن یه نفر بشم. به خاطر همین ترجیح میدم تا خودم یکی را که دیدمو خوشم اومد بهش پیشنهاد بدم ولی اینجا هم یه مشکل هست اونم اینه که احتمال اینکه من یکیو ببینمو خوشم بیاد کمه، چون بنده بدلایلی بدنبال خانمی با ظاهری عالی و سطح تحصیلات بالا(پزشک) هستم. من الان یک سال قصد ازدواج دارم ولی فقط یک مورد به پستم خورد که اونم نشد. واقعا نمیدونم چی کار کنم؟

پاسخ: با سلام، پیشنهاد میکنم که قدری از پرسش خودت فاصله بگیری و تصور کن که خودت قراره که پاسخ بدی. به نظرت چه پاسخی میدادی؟

اجازه بده که کمی کمک کنم. به این جمله خودت توجه کن: «نمیتونم به یه دختری که به دلم ننشسته نه بگم». نداشتن مهارت جرأت ورزی و عدم توانایی در «نه گفتن»، یک مسئله اساسی است و برای کسی که آرزوهای بزرگ و اهداف بلندمرتبه رو در ذهن داره، مانعی جدی به حساب میاد. ممکنه بسیاری از فرصت ها رو از دست بده و افراد مناسبی رو طرد کنه.

یا به این جمله خودت خوب توجه کن: «بدنبال خانمی با ظاهری عالی و سطح تحصیلات بالا (پزشک) هستم». به نظرت چقدر احتمال وجود داره که چنین دختری جلو راهت قرار بگیره که تو رو از هر جهت بپسنده و بدون توقعاتی خاص، مانند توقعات و انتظارات خودت، جواب بله بهت بگه. فکر نمیکنی که دارای معیارهای سخت گیرانه و بلندپروازانه هستی؟ آیا نیاز نیست که در معیارها و شرایط خودت، قدری تجدید نظر کنی؟ مسلما با تسهیل و دور شدن از نگرش «بی نقص انگاری» راحت تر میتونی بین افراد مناسب، مورد دلخواه خودت رو انتخاب کنی. موفق باشی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۳ ، ۲۳:۲۷
مهدی سیف جمالی

پرسش: سلام ببخشید من یه مشکلی دارم که سر کوچکترین موضوعات خیلی فکر میکنم و خیلی به بی اهمیت ترین چیزها اهمیت میدم و تا مدت ها به اون موضوع فکر میکنم و این واقعا اذیتم می‌کنه لطفا راهنمایی کنید چیکار کنم؟

پاسخ: با سلام، ابتدا به این نکته توجه داشته باشید که مغز انسان برای فکر کردن آفریده شده و یکی از این امتیازهای انسان به همین قدرت فکر کردن اوست و دانشمندان می گویند که در طول شبانه روز چندین هزار فکر به مغز انسان خطور میکنه. پس باید فکر کرد و از این ظرفیت به بهترین وجه استفاده کرد. اما اون چیزی که گاهی برای ما موجب دردسر میشه اینه که از فکر کردن به تصمیم و نتیجه نمیرسیم و همین سردرگمی موجب آسیب و اذیت میشه. کلافگی از آثار همین دردسرهاست.

چند عامل رو میشه برای این مسئله برشمرد.

شخصیت: برخی شخصیت‌ها در این مسئله بیشتر درگیر هستن مثل شخصیت وسواس فکری.

مهارت: افرادی که فاقد مهارت تصمیم گیری هستن، بیشتر درگیر هستن.

هیجان: افکار هیجان زا هستن و وقتی نتونیم با هیجان‌های خودمون کنار بیاییم، افکار در حال رفت و آمد بی حاصل در مغز میشن.

آثار : نشخوار فکری در این مواقع از آتار اصلی به حساب می آیند. یعنی فکر کردن بی حاصل و بی نتیجه.

بنابر این توجه به جوانب گفته شده میتونه شما رو با کمک مشاور از افکار مزاحم رهایی بده. برخی رویکردهای درمانی نسل سوم روانشناسی دارای تکنیک‌های خوبی هستن. مثلا در رویکرد ACT از تکنیک رودخانه، اطاق دو در و... استفاده میکنن تا ذهن به نادیده گرفتن افکار مزاحم عادت بکنه.

پیشنهاد میکنم جلسات حضوری با مشاور متخصص داشته باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۰۳ ، ۰۱:۰۴
مهدی سیف جمالی

پرسش من به عنوان یک آقا مورد باجگیری عاطفی قرار گرفتم. نمیدونم چطور رها بشم. یک خانم به مدت ۳ سال رابطه خوبی با من برقرار کرد و هر روز تلفنی حرف میزد و چت میکرد ولی بعد از مدتی که به اهدافش رسید و من وابستگی شدید بهش پیدا کردم تا چیزی میشه من رو بلاک میکنه و رفتارش عوض شده. از طرفی هم عمدا انقدر تلفنی و تو چت با من ارتباطش رو حفظ میکنه که وقت نمیکنم یکی دیگه پیدا کنم. فکر کنم عمدا این کار رو میکنه که من کسی دیگه پیدا نکنم. از وابستگی من به خودش داره سو استفاده میکنه من چطور میتونم طوری جدا بشم که ضربه روحی نخورم. اون که مطمئنم جایی دیگه نیازهاش رو برطرف میکنه.

پاسخ با سلام. اجازه بدید که مسئله رو به نحوی خاص و از عینک ضمیر ناخودآگاه نگاه کنیم. یعنی از اینکه اون خانم چه رفتاری داره و به وسیله ارتباط خاصی که با شما برقرار کرده، چه نیازهایی از خودش رو برآورده میکنه و... بگذریم و به این بپردازیم و به دنبال جواب این سوالها باشیم که شما به چه دلیل به رابطه با ایشون ادامه میدید؟ چه نیازی از نیازهای شما در این رابطه تأمین میشه؟ با اینکه وابستگی رو تلویحا تقبیح می کنید ولی در عین حال چرا به وابستگی ادامه میدید؟ و...

اولین نکته ای که به ذهن میرسه اینه که احتمالا در ذهن شما الگوی وابستگی نقش بسته (در ناخودآگاه شما) یعنی ممکنه که شما دارای «طرحواره وابستگی» باشید. یعنی با نگاهی به دوران زندگی گذشته خود به خصوص دوران کودکی خود، امکان داره که به والدین یا مراقبان خود نیز وابستگی داشته اید و الان هم با وابستگی به این خانم، طعم وابستگی دوران کودکی رو دوباره به کام خود شیرین می بینید. چنین تصور میکنید که بدون کسی که در کنارتون باشه نمیتونید زندگی کنید. اما در عین حال ضمن احساس ضرر، از واکنش دفاعی «تسلیم» استفاده میکنید. یعنی با اینکه عقلا ادامه وابستگی رو در شأن خودتون نمیبینید اما تسلیم این رابطه شده اید. ذهنتون اینچنین حکم میکنه که وابستگی ممکنه خوب نباشه اما بدون وابستگی هم نمیشه زندگی کرد و در مقابل طرف باید تسلیم باشی.

اگر فرضیه بالا درست باشد برای رهایی و یافتن مسیر جدید در زندگی، ار واکنش تسلیم دست بردارید و وابستگی خود رو با جرأت ورزی و شجاعت قطع کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۰۳ ، ۰۱:۱۷
مهدی سیف جمالی

پرسشچند سالی است که بین من و شوهرم اختلاف پیش اومده و با اینکه پیش هم هستیم و دوستش دارم ولی پیش هم نمیخوابیم و رابطه جنسی نداریم. گاهی که یاد اوائل زندگیمون می افتم احساس نیاز جنسی پیدا میکنم. البته میدونم که خودارضایی درست نیست و در دین، حرام شده ولی با توجه به شرایط من آیا میتونم نیاز جنسی خودم را با خودارضائی بر طرف کنم؟

پاسخموضوعی که فرمودید دارای وجوهی است که سعی میکنم به اختصار به عرض برسانم. مسئله تأمین نیاز جنسی بر اساس آنچه که فرمودید را می بایست در بستر و نگاه خاصی بررسی کرد. 

الف:
1- از نگاه اسلام، حیات انسان می بایست در مسیر رشد و بالندگی طی شود و اسلام تمام دستورات را بر اساس روند رشد انسان دانسته است.
2- در نگاه اسلام، تأمین نیاز جنسی از حقوق ذاتی و اولیه هر انسانی است و به همه اجازه داده شده که از طریق معقول به تأمین آن اقدام کنند.
حال با توجه به دو نکته بالا، تأمین نیاز جنسی چگونه و به چه طریق باید در مسیر رشد و بالندگی قرار می گیرد؟
اسلام برای فعالیت جنسی دو هدف را معقول می داند:

1- جهت کسب لذت از جنس مخالف بر اساس چارچوبی معین و با حفظ منزلت و جایگاه زن (ازدواج).

2- فرزندآوری و ازدیاد نسل. لذا فعالیت جنسی خارج از این دو هدف را در مسیر رشد انسان نمیداند و صرفا فعالیتی همتراز غرایز حیوانی انسان تلقی می کند.

ب:
از سوی دیگر اسلام به انسان اجازه نمیدهد که برای تأمین نیازهای اولیه خود از هر راهی اقدام کند و بر این اساس دزدی برای تأمین مایحتاج، ظلم و زورگویی برای رسیدن به منافع خود، اغواءگری برای کتمان حقیقت و... را مشروع نمیداند و در صورت عدم وجود راه تأمین نیاز، در وهله اول به تلاش برای ایجاد شرایط لازم و طبیعی مسئله و در صورت عدم تحقق شرایط به تاب آوری و خویشتنداری سفارش می کند. با توجه به نکات الف و ب، چنانچه تأمین نیاز جنسی از طریق رابطه جنسی مشروع با همسر میسّر نباشد، اسلام به خویشتنداری توصیه می کند و معتقد است که خویشتنداری موجب رشد و بالندگی خواهد بود و رفع نیاز جنسی (صرفا جنسی نه عاطفی) از راه های دیگر همانند خودارضایی، همجنس بازی و رابطه فرازناشویی را موجب سقوط انسان به وادی غریزه و کنش حیوانی می داند.
این موضوع در پژوهش های مختلفی مورد بحث و سنجش گرفته است. نتایج حاصله بیانگر این است که بین خویشتنداری جنسی و معنویت رابطه معناداری وجود دارد یعنی افرادی که خویشتندار هستند در امور معنوی پایدارتر و در امور زندگی بالنده تر عمل میکنند، این یعنی رشد. از سوی دیگر و همانطور که گفتید، عمل خودارضائی در احکام دینی ممنوع و حرام دانسته شده است و براساس تکالیف و وظایف دینی، شایسته است که احکام دینی مراعات گردد. پیشنهاد میکنم با مراجعه به مشاوران خانواده، نسبت به اصلاح و رفع کدورت بین خود و همسرتان اقدام فرمایید تا زندگی زناشویی تان از آسیب رها یافته و مشکلات به وجود آمده حل گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۴۶
مهدی سیف جمالی

پرسش ببخشید. یک چیزی هست که منو خیلی اذیت می کنه. خودم بهش میگم ریزبین بودن. مثلاً تا یکی نوع رفتارش تغییر می کنه حالم بد میشه و فکر می کنم از من خطایی سر زده که اینجوری می کنه. این هم درخصوص  همه ادمها صدق نمی کنه. برای ادمهایی که برام مهم هستن این طوریم. همین حالهای من که بروز پیدا میکنه باعث میشه که لیبل حساس بودن بهم می زنن. واقعا من حساسم یا از جهت روحی مشکلی دارم؟

پاسخ سلام. معمولا اینگونه رفتارها میتونه از مسائل ریشه ای زندگی گذشته شما نشأت بگیره که نیاز به بررسی روانشناختی هست. ولی چیزی که الان میشه گفت به نظرم خوب هست که روی خودباوری خودت کار کنی. استعدادها، توانایی ها، نقاط مثبت خودت، رو بشناس و باور کن. و هر روز روی اونها تمرکز کن. از این طریق، اعتماد به نفست بالا میره و ایراد گرفتن، سرزنش کردنها و مخالفت های دیگران رویت اثر نمیکنه. 

ما به یک چیزی معتقدیم و آن اینکه حال خوب و بد کاملا ریشه در درون خودمون داره و عوامل بیرونی فقط محرک هستن نه چیزی بیشتر. در ضمن، با خودت قرار بذار که در هر هفته، یک رفتاری رو به خودت اضافه کنی. مثلا اگه تا الان موقع سلام دادن به مامان میگفتی: «سلام». از این به بعد بگو «سلام، دوستت دارم». ایجاد رفتارهای مثبت، زندگی رو شیرین میکنه و انسان رو به این خودباوری میرسونه که میتونیم کارهای مثبت انجام بدیم و کارهای مثبت هم ارزشمند هست. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۰۳ ، ۱۳:۰۱
مهدی سیف جمالی

پرسشحدود 2 سال پیش مادر خانم بنده فوت شد. همسرم مادرش رو خیلی دوست داشت. بعد از مرگ مادرش تمام حال و هواش عوض شد و مرتبا گریه میکرد و زندگی معمولی خودش رو از دست داد. گفتیم که به مرور بهتر میشه. البته الان بهتره اما هنوز بعد از دوسال، مثل قبل از مرگ مادرش نیست. گریه میکنه و بیشتر تو خودشه. آیا براش میشه کاری کرد؟

پاسخسلام. معمولا اکثر افرادی که عزیزی را از دست می دهند طی دوره یک ساله موفق به گذراندن دوره سوگ می شوند. اما برخی افراد به دلیل سوگ حل نشده، دجار عوارضی می شوند که نیاز هست با کمک مشاوره، دوره سوگ را با حمایت خانوادگی بگذرانند. به احتمال زیاد همسرتان هنوز فوت مادر را پذیرش نکرده و در عمق وجود خود او را به عنوان «فردی مُرده» نمیداند و امیدوار است که روزی برخواهد گشت. اگر عوارض شدیدی مانند اختلال افسردگی عارض شده باشد می بایست به موضوع افسردگی به صورت درمان بالینی نیز پرداخت. لذا توصیه میکنم به مشاور  و روانشناس مربوطه مراجعه کنید. سوگ های حل نسده نیاز به مداخله درمانی دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۱۷
مهدی سیف جمالی